تصویری که میبینید، تنها یک زمین نیست، بلکه داستانی از خیانت به زمین، آب، چمنزار و بوته زار و مردمانی است که قرنهاست در سایه این طبیعت، نفس کشیدهاند.
اینجا روزگاری چشمهای زلال جاری بود، محلی که عشایر از آن سیراب میشدند، دامها با آن زندگی مییافتند، و زمین به لطفش نفس میکشید.
چمنی سبز میشد و بوته ای رشد میکرد.
اما امروز، به جای آن صفای سبز، ردی از تخریب، خشونت و بیمسئولیتی باقی مانده است. چه کسی پاسخگوی این ویرانی است؟ چه کسی حق حیات را از زمین و مردمش ربوده است؟
عشایر، وارثان بیادعای این دشتها، امروز در برابر فاجعهای ایستادهاند که نه فقط خانههایشان، که میراث هزارسالهشان را تهدید میکند.
تخریب یوردهایشان، نابودی چشمهها، و از بین رفتن مراتع، نه فقط زیستگاه انسان و دام را تهدید میکند، که نشانهای از بیتفاوتی به آیندهی این سرزمین است. زمین، فریاد میزند. اما آیا گوشی برای شنیدن هست؟
آیا هنوز هم میتوان امید داشت که دستهای ویرانگر متوقف شوند؟ این یک زنگ خطر است، برای همهی آنهایی که به آیندهی این خاک، این آب، و این مردم میاندیشند.
این دست تخریبگران و زمینخواران است که دل طبیعت را اینگونه به درد آورده است.
این تجاوز به حریم عشایر و منابع ملی هست، اگر امروز سکوت کنیم، فردا جز خاطرهای از این سبزی باقی نخواهد ماند.
توضیح تصویر بالا: از تخریب روستا نشینان زنگنه است که مرتع عشایری را تخریب میکنند به امید آنکه در دل طبیعت باغشهری ایجاد کنند .